دیده و دل

ساخت وبلاگ
میخواهمت چون قطره که دریا و باران رامانند طوفانی که امواجی گریزان راباید تو را در قاب آغوشم بگنجانمآن سان که شب در دامنش ماه فروزان راتنها نشستم شعر میبافم برایت تا…تا سر کنی با آتشش سوز زمستان راگاهی که بیکاری خداوند پریشانممحکم بغل کن غربت این شهر گریان راشب‌ها که تنهایم صدایم کن مرا لطفابعدش قدم با من بزن بغض خیابان رامن از بهشتت جز خودت چیزی نمیخواهممیخواهمت چونان که حوّا سیب شیطان را#سمانه_تیموریانمیخواهمت، چنان که شب خسته خواب را. قیصر امین پور دیده و دل...ادامه مطلب
ما را در سایت دیده و دل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dide-o-dela بازدید : 9 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 21:11

وقتی شنیدم رفته ای از شهردنیا برایم مثل زندان شدچون عابری خسته دلم ناگاهراهیِ سرما و زمستان شد چیزی مرا از عمق تاریکیسمت جهانی تازه هل می دادچیزی که آنرا شعر میخواندندچیزی شبیه یک بغل فریاد یادم نرفته برف می باریدآن شب کشاندم سمت در خود رادیگر نمی لرزید دستانمروحم نمی فهمید سرما را خیره شدم به آسمان شبعطر تنت پیچید در شعرمبا دانه های برف باریدیبوسیدمت آهسته در فکرم حس می کنم مُردم، ولی خوبممانند دیده و دل...ادامه مطلب
ما را در سایت دیده و دل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dide-o-dela بازدید : 8 تاريخ : شنبه 30 اسفند 1399 ساعت: 7:17

پروردگاری مهربان هستیگاهی صدایم می کنی انگارمیبینمت ما بین شب بوهاحس میکنم عطر تو را بسیار وقتی نشستم گوشه ای تنهاداری نگاهم میکنی شایدبا تکه ابری ساده می باری! باران به چشمانت چه می آید حرفی بزن چیزی بگو امشبمانند رعدی در دل صحرادستی بکش بر دامن رویابا تکه شعری ساده و گیرا باید ببندم چشم ها را تاشاید بگیرم دست هایت راباید بیاویزم به آغوشتبا ابتکاری تازه و زیبا خود را تصور می‌کنم ابرمتو برکه ای در دیده و دل...ادامه مطلب
ما را در سایت دیده و دل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dide-o-dela بازدید : 21 تاريخ : شنبه 30 اسفند 1399 ساعت: 7:17

ساده ای مثل باد می آییمی وزی توی تاب موهایممثل باران، به رنگ رویاهازنده ای، عین آرزوهایم گوشه ای می نشانمت در شعرمی تکانی تمام جانم رامی فشارم تو را به آغوشمزیرو رو میکنی جهانم را با نسیمی چه ساده می پاشیتوي شعرم بغل بغل رویامی کشی سمت خود نگاهم رامثل باران به ساحل‌ دریا دوست دارم ببینمت ماهمپشت پرده، کنار شب بوهامی پلنگی به سمت آغوشمدر خودم می فشارمت حالا آخرین حربه همچنان شعرستمی سپارم تو را به دیده و دل...ادامه مطلب
ما را در سایت دیده و دل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dide-o-dela بازدید : 7 تاريخ : شنبه 30 اسفند 1399 ساعت: 7:17

خواب دیدم تو را که می آییروز سردی که برف می آیدبا سکوتی درون چشمانتیک بغل شعر و آسمان شایدمی کشم سمت خود خودم را بازمی نشینم کنار تنهاییممی نویسم برای خود شعریمی خزم توی غار رویاییمتوي شهری که از تو خالی ماندگم شدم توی خواب و بیدارینیمه شب از دلم چه میخواهیآه شعرم مگر مرض داریمی زنم از خودم شبی بیرونمثل نعش پرنده ای پرپرمی دوم تا ته همین کوچهمی رسم خط آخرم، آخررد پایت گرفته در آغوشبرف و سرما، خز دیده و دل...ادامه مطلب
ما را در سایت دیده و دل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dide-o-dela بازدید : 8 تاريخ : شنبه 30 اسفند 1399 ساعت: 7:17

قلبت مرا آتشدردت مرا فریادبغض ات ستیغ خشمدر من کند آزاد رفتی تو ای سرداردنیا پر از بیداداین آسمان بی توباران غم سر داد دستی بجا ماندهاز پیکر آن ماهدستی که می گویدهمواره یا الله در چشم خود دیدیشور شهاد دیده و دل...ادامه مطلب
ما را در سایت دیده و دل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dide-o-dela بازدید : 43 تاريخ : دوشنبه 19 اسفند 1398 ساعت: 1:18

 دنیا خلاصه می شود گاهیدر بغض سنگینی فروخوردهدر گریه های بی امان شبآغوش خالی ی زنی مرده گاهی حواسم نیست رفتی وَدر استکانت چای می ریزمتنها شدن تقدیر شاعرهاستمن امتداد زرد پائیزم خو کرده ام با لرزش دستم دیده و دل...ادامه مطلب
ما را در سایت دیده و دل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dide-o-dela بازدید : 43 تاريخ : پنجشنبه 12 دی 1398 ساعت: 10:01

  کم مونده از غصه بمیرم منبازم نشد قسمت چرا آقا؟داری نگاهم میکنی از دوراین اربعین هم خونه ام، تنها  بغضی نشسته تو گلوی شبباید بگیرم دست بارونوحس میکنم باید برم جاییاز تن در آرم رخت زندونو  یک کفتر بی دیده و دل...ادامه مطلب
ما را در سایت دیده و دل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dide-o-dela بازدید : 39 تاريخ : دوشنبه 4 آذر 1398 ساعت: 19:23

 ...به جانت تحمّل ندارم دگربرايم کمي آسمان خنده کنبه باران بگو زنده ام با غمشمرا در خودت تا ابد بنده کن  رها کن مرا از غم بودنمکمي با تأمّل به من فکر کنبچرخان قلم را کمي مست کنسپس با ظرافت مرا شعر کن  دیده و دل...ادامه مطلب
ما را در سایت دیده و دل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dide-o-dela بازدید : 41 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 3:09

 خیره ماندی به آخرین شاخهخو گرفتی به کنج دنیایتشعر بی خانمان لاکردارمانده ای روی دست تنهایت نیمه شب شد دوباره برگشتیبا غمی در نگاه آرامتانعکاس زنی کتک خوردهدر دو چشم سیاه آرامت روبرویم نشسته ای آرامکا دیده و دل...ادامه مطلب
ما را در سایت دیده و دل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dide-o-dela بازدید : 42 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 3:09